امیرعلیامیرعلی، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 17 روز سن داره

غنچه زندگیم

شکر بی انتها

شکر  کلمه ایست که چند سالیه معنی واقعی اون رو درک میکنم۰ قبل ترها وقتی میشنیدمش به راحتی از روش میگذشتم به کل اصلا براش فکری نداشتم نه فکری نه برنامه ای۰ مدتیه تو دلمه تو همه لحظه ها تو همه سختیاو خوشیا فکر میکنم با اومدن تو این حس در من بوجود اومدو این فهم به من اضافه شد۰ شکر به خاطر اومدنت شکر به خاطر داشتنت۰ بعضی روزا دوز شکرم بیشتر میشه همون روزا که بیشتر همو داریم سر سفره شام یا شایدم صبحانه های سه نفرمون ۰ مثلا دیشبا سر سفره شام یه قرمه سبزی که بابا میگه عالی شده وقتی تو و بابا با لذت داشتین میخوردینش منم تو دلم بدجور شاد میزدمو هی میگفتم خدایا شکرت بره داده ها و نداده هات۰ یا اون امروز وقتی داشتم ترشی درست میکردم صد...
12 آبان 1394

مرتب ترین خانه دنیا

معنی نظم و ترتیب تو همه جا مشخصه۰ اما معنیش تو خونه ای که مامان شاغل و پسر خشگل دوساله ای مثل شما داشته باشه کلا عوض میشه۰ تو خونه ما کلا معنا و مفهوم جا فرق داره ۰ مثلا چوب رخت آویزا تو سبد رخت چرکاست۰ یا پیچ گوشتی بابا تو کشو قاشق چنگالا ۰ ادکنا تو قفسه کتاب خانه ۰ خلاصه که معنی جای همه وسایل فرق داره۰ اما جالب ترین و منظم ترین بخش خونمون دمپاییای گل پسر خونس که جفت شده یعنی خودت جفت میکنی اما جای اونم خیلی شیرینه که درست رو ی آخرین پله گذاشته شده و حدود یه مترو نیم با در فاصلشه یعنی پسرم هر جا هم میریم شما فکر میکنی وقتی پله تموم شد باید کفشاتو دربیاریو همونجا جفت کنی اینقدر این انضباطت خواستنیه که نگو شیرین ترین عسل دنیا۰ ...
7 آبان 1394

شادمانه زندگی من

شادمانه ترین بخش زندگیمون شده حرفای شیرین و جمله های کاملت عزیزم۰ نمیدونم چطوریه که اینقدر کامل حرف میزنی جمله هات کامله بی نقص انگار که گوینده کاملی هستی پسرم تمام قواعد جمله رو رعایت میکنی بدون کم و کاستی۰ مامان د دونه آب برام بیار۰ مامان بتو منم بتش ۰ مامان خودت نداشی تیشیدی۰ مامان چدد تبابش دوممس۰ مامان من بیدار شدم۰ مامان ۰۰۰۰ هر چی از جمله های قشنگت بگم کمه شیرین تر ازعسلم ۰ اینا شادی زندگی منه میخوام بدونی شاید خیلی مامان خوبی نباشم اما دوستت دارم اندازه تمام لحظه ها و ثانیه ها ۰باباهم خیلی دوست داره۰ دوست داشتنی ترین ما خدایا شادمانه زندگیمونو تداوم ببخش۰آمین   ...
21 مهر 1394

بوی ماه مهر

مدرسه ها باز شد و مامان خونت دوباره باید بره سر کلاس پسرم ۰ شما امسال بزرگ تر شدی و دیگه دوری من رو حس میکنی و با سوالات دلمو میبره عزیزم ۰ تا پارسال وقتی میزاشتمت پیش مامانی زیاد متوجه دوریم نمیشدی چون یه مامانیه بهتر از خودم داشتی اما امسال میفهمی و ازم میپرسی ۰ مامان میلیم خونه مامانی? مامان خودت میای? مامان میلی مددسه? مامان زود خودت میای? و در جواب اره پسر گلم زود میام من یه باشه ای میگیو دلمو آروم میکنی ۰ خیلی دوست دارم پسرم همیشه اینو بدون دیگه نفسهام گرمه به تو و بابا امین ۰ خدایا نفسهامو گرم نگه دار۰آمین
6 مهر 1394

قربون کبوترای حرمت

رفتیم مشهد یه جای بی نظیر دنیا منبع ارامش۰ اقاجون نذر داشت بعد از خوب شدنش هممونو ببره مشهد و تو پسر ناز من اولین بارت بود که رفتی مشهد درست تو ۲۶شهریور ۹۴ با قطار رفتیم و تو راه کلی شاد بودی به خاطر سوار شدن تو قطار بابا بنده خدا فقط دنبال شما بود تو واگناچون خیلی قشنگ درای واگنارو باز میکردیو از واگن لوکومتیو ران میرفتی تا آشپزخونه ۰ می دونی پسرم به رانندگی علاقه خاصی داری و  همه وسایل نقلیه رو خوب میشناسی اسم همشونو میگی از تیلی (تریلی) اتودوس(اتوبوس) میمیبوس(مینیبوس)تاکسی اونیز(رونیز ماشین بابایی) بجو(پژو) بلاید(پراید)ال ببد(ال نود)و۰۰۰ خودتو بردیم حرم تا برامون دعا کنی اخه خدا دعای فرشته هارو زود قبول میکنه تو حرم امام...
31 شهريور 1394

جمله های باور نکردنی

پسرک مامان بدجور بزرگ شدی حالا دیگه همه چیزو میگی کامل ترین جمله هارو هیچ کس باور نمیکنه که شما اینطور صحبت کنی ۰ مامان میتونی برام انگ(آهنگ) بزاری? مامان میتونی د دونه آب بدی۰ مامان خودت بیا بازی بکن۰ مامان بل من بکن۰(من و بغل کن) مامان بلا بلا دو ممس(شکلات خوش مزه س) بابا میتونی اینو باش کنی? شب به بیر مامان ۰شب به بیر بابا بعدا بلافاصله شب به بیر املی۰ مامان د دونه بولا بولا (شکلات)بده ۰ ناپایه د دونه شه به به (شربت) درست بکن۰ بابا ایکیکی ماشین توجاس? مامان املی می می خورد تموم شد? خلاصه هر چی بنویسم ازین جمله های جادویی کمه ۰جمله هایی که منو بابارو هر روز وابسته تر میکنه بهت و عاشق تر روز به روز عشق ما به تو بیشتر...
31 شهريور 1394

خانه ای با بوی عشق

این روزها خانمان عجیب بوی عشق میدهد عشق من تو و بابا ۰ چند روز است در خانه با همیم و چقدر شیرین است این با هم بودنمان هر روز صبح با هم بیداریم با هم صبحانه میخوریم بازی ناهار گلیم بافی دوتایی خلاصه عجب روزهایی خوشی داریم عصرها منتظر بابا میمانیم و عشقمان را سه نفره جشن میگیریم جشن ما در قلب ماست در خانه کوچک دلمان ۰ خانه رادوست دارم خانه ای با دو عزیز مهربانم تو و بابا  خدایا خانه ای کوچک دلمان را حفظ کن ۰آمین
17 شهريور 1394

استقلال خواستنی

پسرم عزیزم برای تعطیلات اقا جونو بردیم سیاهپوش تا یکم هوا بخوره چون بعد از عملش جایی نرفته بود ۰ اونجا بود که خیلی عشق کردی و بهت خوش گذشت من و بابا هم ا ز خوشی تو کلی خوشحال بودیم ۰ استقلالت اونجا دیدنی بود چون از بکن نکن های مامان خبری نبود و به ازادی مطلق رسیده بودی و من عشق میکردم از این استقلال ۰ خودت از حیاط به کوچه میرفتی و با شلنگ تو حیاط اب بازی میکردی سرتا پات خیس اب میشد یه روز که از بیرون اومدیم منو بابا وارد حیاط اقاجون شدیم شما هم اومدی تو من اومدم وارد اتاق بشم دیدم نیستی هر چی صدات کردم جواب نمیدادی دیگه کم کم نگران شدم بابا هم دوید دنبالت اول رفت کوچه نبودی بعد فکر کردم شاید پشت بومی تو این حین همش صدات میکردم اما جوا...
31 مرداد 1394

دوسال عشق

دوساله شدی  وشد دوسال که تمام وجودت خونه نقلیمونو پرکرده . اینقدر این دوسال نقشت تو زندگیمون پررنگ بود که اصلا شدی تمومش . هر لحظش با تو شب و روز .... دو سال عاشقی  دوسال شاکر بودن  این است بهترین هدیه پروردگارمان خدایا بهانه زندگیمان را حفظ کن.آمین   ...
5 مرداد 1394